معنی پستی و رذالت
حل جدول
لغت نامه دهخدا
رذالت. [رَ ل َ] (ع اِمص) رَذاله. ناکسی و فرومایگی و پستی فطرت و دون طبعی. (ناظم الاطباء). پستی.ناکسی. فرومایگی. دنائت. خست. خساست. حقارت. سفالت. (یادداشت مؤلف). و رجوع به رَذاله و رُذاله شود.
- رذالت داشتن، ناکس و فرومایه بودن و پست فطرت بودن. (ناظم الاطباء).
پستی
پستی. [پ َ] (حامص) پائینی. فرود. سِفل. سُفل. سفح. حضیض. مقابل بالا و بالائی:
چو آگاه شد رستم نامجوی
ز پستی ببالا نهادند روی.
فردوسی.
ز جنگش به پستی بپیچید [گیو] روی
گریزان همی رفت پرخاشجوی.
فردوسی.
کمی و فزونی و نیک اختری
بلندی و پستی و کندآوری.
فردوسی.
وگر خوار گیرد تن ارجمند
به پستی نهدروی، سرو بلند.
فردوسی.
چون آب ز بالا بگراید سوی پستی
وز پست چو آتش بگراید سوی بالا.
عنصری.
تا در بر هر پستی پیوسته بلندیست
تا در پس هر لیلی آینده نهاریست.
فرخی.
گه ز بالا سوی پستی بازگردد سرنگون
گه ز پستی برفروزد سوی بالا برشود.
فرخی.
آخر فزون شود که فزونی ز کاستی است
وز پستی آردش به بلندی ده و چهار.
مسعودسعد.
هدهده؛ فرود آوردن چیزی را از بلندی به پستی. (منتهی الارب).
- امثال:
هر پستی یک بلندی دارد.
|| انحطاط. انخفاض. || نشیب. قنوع. (منتهی الارب). || گودی. لحج، پستی و تک چاه و پستی وادی. (منتهی الارب). || کوتاهی. کم ارتفاعی. || همواری زمین. مسطح بودن. جای مسطح. || خواری. زبونی. ذلت. بی اعتباری:
ای درم از دست تو رسیده به پستی
زرّ ز بخشیدنت فتاده بخواری.
فرخی.
|| دنائت. رذالت. سفالت.خست. خساست. لاِ َّمت. پست فطرتی. نانجیبی. ناکسی. هیچ کسی. فرومایگی. دونی:
نکند مستی دانا نخورد عاقل می
ننهد مرد خردمند سوی پستی پی.
سنائی.
|| کوته نظری. تنگ چشمی.
فرهنگ عمید
فرومایگی، پستی، ناکسی، زشتی،
فرهنگ فارسی هوشیار
مترادف و متضاد زبان فارسی
فارسی به عربی
فرهنگ فارسی آزاد
رَذالَت، (رَذُل، یَرذُلُ) پست و فرومایه بودن- فاسد و کثیف بودن (اشیاء)
فرهنگ معین
تعبیر خواب
اگر خواب ببینید که آدم پستی هستید، به این معنی است که برای رسیدن به هدفتان دچار مشکلی میشوید. اگر خواب ببینید که دیگران شما را پست میخوانند، بیانگر دعوا و مشاجره با دوستان است - آنلی بیتون
معادل ابجد
1809